ساده ترین آدمها هم گاهی خواسته یا نا خواسته به زندگیشون خیانت می کنن اما شایدم تو اشتباه کنی و قصه چیز دیگه ای باشه، نظر تو چیه عزیزم؟ واقعیت پوشالی Vagheiyate Pooshali 2013
علی و مرجان دو دانشجویی هستند که قرار است با یکدیگر ازدواج کنند. مرجان ناگهان پی می برد که در آستانه مرگ قرار دارد و پذیرفتن این واقعیت آن هم در آستانه یک زندگی جدید برای او دشوار است. در نهایت مرجان با اهداء چشمان خود به یک دختر نابینا و کلیه هایش به بیماران نیازمند خود را برای پذیرفتن واقعیت آماده میکند… 4.9 چشمهایم برای تو My Eyes for You 1993
گندم و امیرعلی که هر دو در رشته الکترونیک نخبه هستند دل در گرو مهر هم دارند. اما پدر گندم که صاحب کله پزی عدالت است به هزار و یک دلیل با وصلت این جوان مخالف است، اما درست وقتی که امیرعلی فکر میکند قدمی به نرم کردن دل آقا رحمان نزدیک شده، حادثه ای تمام رویاهای او را در هم میریزد… 5.7 شاهگوش Shahgoosh 2013–2014 قسمت 28
خانمی که مدیر شرکت است به دلیل اینکه نتوانسته ازدواج موفقی داشته باشد با سخت گیری به کارمند خود زمینه دخالت همسر او را فراهم کرده که باعث میشود… این زن ها In Zanha 2012
پیرمردی در خواب برادرش را می بیند که به او کارهای بدش از جمله نزول خواری و سر راه قرار دادن بچه هایش را یادآور می شود. پیرمرد ده روز مهلت می یابد تا جبران مافات کند. از از پرستارش درخواست کمک می کند و… با من شوخی نکن Ba Man Shookhi Nakon 2010
طی مراسم عقد، عروس به جای بله می گوید نه و داستان از اینجا شروع می شود. داماد همه ی تلاش خود را می کند تا بتواند از عروس جواب بله بگیرد، اما موفق نمی شود. در یک تغییر غیرمنتظره عروس تبدیل به شخص دیگری می شود و جست وجوی داماد برای برگرداندن او اتفاقات تازه ای را رقم می زند... 2.8 خنده در باران Smiling in the Rain 2011
طوفان در دوران جنگ زن و فرزند خود را از دست داده و پس از گذشت سالها کم کم به آرامشی نسبی رسیده تا اینکه یکی از خائنین به مملکت در دوران جنگ، از زندان آزاد شده و چون طوفان در زندانی شدن وی و اعدام برادرش نقش اساسی را داشته پس به سوی وی رفته و درصدد انتقام به هر نحوی بر می آید... 3.9 ضربه طوفان Toofan's strike 1994
“غزاله” زنی ثروتمند و تنهاست که به نیت کمک و رهایی از تنهایی اش، از زنی دیگر و دخترانش میخواهد که به منزل بزرگ و ییلاقی او نقل مکان کنند و در یکی از عمارتهای آن ساکن شوند اما… غزاله Ghazaleh 2014
خانوادهاي فقير كه زندگي كولي واري را اختيار كردهاند، از زادگاه خود دور افتادهاند. آنها در قلمرو «خسرو خان» يك قاچاقچي با نفوذ مجبور ميشوند در ازاي بازپس گرفتن كاميون كه تنها وسيله كسب و كارشان است، دختر جوان خانواده را به عقد قاچاقچي در آورند. «حبيب» پدر پير خانواده كه زماني براي خود پهلوان بوده با اين معامله مخالف است، «رحمان» پسر جوان خانواده كه مجذوب كاميون شده است، به آن نيز نيازمند است. معهذا در روز عروسي همه چيز به هم ميريزد، «خسرو خان» را به قتل رسانده و با دختر مورد علاقهاش «خورشيد» از آبادي ميگريزد... عروسی خون Blood Wedding 1994
محترم و حسین مطابق یک سنت خانوادگی، با هم نامزد می شوند تا در جوانی به ازدواج هم درآیند. والدین حسین در اجرای مراسم دیرین، با دیدن شبحی نگران آینده این ازدواج می شوند. در تابستان 1342، شایعه راجع به زلزله تهران شهر را خالی از سکنه کرده است و محترم در راه بازگشت به خانه، میان خیال و واقعیت شبحی را بر بام خانه شان می بیند و دقایقی بعد در چند متری خود در آشپزخانه… آنچنان هراس وجودش را در بر می گیرد که ابتدا یارای حرکت ندارد و بعد با فریادی بیهوش می شود… 6.3 شب بیست و نهم The 29th Night 1989