در اپیزود اول (خداحافظ رفیق) جانباز شیمیایی به نام مسلم که همسرش او را ترک کرده، با دوستان شهیدش در بهشت زهرا قرار می‌گذارد. او به همراه دوستان شهیدش با موتور سیکلت از میدان‌ها مختلف تهران، مکان‌ها و دوستان محتلف از جمله جانباز قطع نخاعی به نام اصغر در بیمارستان، بازدید می‌کند و از اصغر می‌خواهند که زندگی مادی این جهان را رها ساخته و همراه آنان شود... در اپیزود دوم (یک لحظه رنگین‌کمان) یک گروه فیلمبرداری مشغول تصویربرداری از بقایای جنگ هستند که ناگاه دو نوجوان وارد کادر دوربینشان می‌شوند و تقاضا می‌کنند تا خاطرهٔ آنها نیز شنیده شود. آنها این تقاضا را می‌پذیرند... در اپیزود سوم (گل شیشه‌ای) دختر خردسال شهیدی که در مجاورت ایستگاه راه‌آهن زندگی می‌کند، در انتظار بازگشت پدر از جبهه با دسته گل به استقبال قطارهایی که رزمندگان را از جبهه به شهرشان بازمی‌گرداند، می‌رود. از زبان یکی از رزمندگان می‌شنویم، هر رزمنده‌ای که از این دختر دسته گلی دریافت کند، شهید می‌شود... 6.6 خداحافظ رفیق
Khodahafez Refigh 2003